گفتگو با نسرين رمضانعلى
اعتراضات دانشجوئى، ١۶ آذر

يک دنياي بهتر: دور جديدي از اعتراضات دانشجويي آغاز شده است. آيا اين اعتراضات نشان از يک تحرک جديد در ميان دانشجويان دارد؟ زمينه ها و عوامل شکل گيري اين اعتراضات از نظر شما چيست؟
نسرین رمضانعلی:  دانشگاه در اين سالها هيچ وقت ساکت نبوده است. اعتراضات افت و خيز داشته اما مرتبا در جريان بوده است. به اين معنى دور جدیدی از مبارزات دانشجویان بعد از يک دوره سکون شروع نشده است. تداوم اين مبارزات است اما در سطح روشن ترى. اعترضات دانشجویان بخصوص از پارسال یعنی از تابستان 85 وسيع تر ابراز وجود کرد. اگر دقت کنیم همین اعتراضات اخیر در دانشگاه بر علیه احکام سنگینی بوده است که به 3 تن از فعالین دانشجوئی داده شده است. این  3 فعال دانشجوئی ماهها است در سیاه چالهای جمهوری اسلامی در بدترین شرایط بسر می برند. اما مسئله ای که امروز حائز اهمیت است اينست که جنبش دانشجوئی یک گام فراتر گذاشته است. اولا مبارزات خود را شکلى ممتد و هر روزه بخشيده و ثانيا تقریبا ابعادی سراسری تر به آن داده است. دیگر فقط در 18 تیر و یا 16 آذر نيست که حضور دانشجو را ميبينيد. اگر به آمار اعتراضات دانشجوئی نگاه کنیم، ميبينيد بطور هر روزه در دانشگاهها اعتراضات در جريان بوده است. دانشجویان خواستهای خود را طرح کرده اند. خواستها هم متنوع اند؛ از مطالبات رفاهى در دانشگاه تا اعتراض به اختناق و جداسازى و دستگيرى و ستاره دار کردن دانشجويان و اعمال محدوديتها تا دفاع از خواستهاى جامعه و جنبشهاى اجتماعى. باید به این نکته مهم اشاره داشت که جنبش دانشجوئی تنها با جمهوری اسلامی درگير نبوده است بلکه با گرایشات درون این جنبش هم درگیر بوده است. به هر درجه این جنبش توانسته است رادیکالتر به میدان بیاید به همان اندازه توانسته گرایشات و موانع بازدارنده و نفوذ آنان را در ميان دانشجويان کنار بزند. توهمات را از اذهان پاک کند و چهره واقعی جنبش رادیکال خود را علنی تر در میدان مبارزه به تمایش بگذارد.
اما يک نکته را بايد تصريح کرد و آن اينست که دانشگاه بصورت بسيار روشنى با آنچه اصلاح طلبى دينى نام دارد تصفيه حساب کرد. حتى تشکلهاى سابقا دولتى و وابسته به جناح هاى حکومت نيز نميتوانند اين دکان را باز نگهدارند. يک دوره فکرى و سياسى در دانشگاه کاملا تمام شده است و فراتر از اين دوره فکر کردن و جمعبندى و غيره هم به پايان رسيد. صفوف متحد دانشجويان عليه احمدى نژاد نشان ميدهد اين روند چگونه طى شده است. اینجا از عوامل و زمینه های شکل گیری این اعتراضات سوال می شود. بنظر من همیشه محیط دانشگاه بعنوان یک محیط روشنفکری و بعنوان یک ظرفی که شاید در کارخانه ها هم در این ابعاد انسانها نمی توانند با هم در یک محیط باشند، محل اعتراض و رشد عقايد پيشرو است. در عین حال اين نسل جوانی است که شاهد پیشرفتهای دنیای امروز است. دوره ارتباطات است و دسترسى به دنيا سخت نيست. صاف و ساده انسانها مقايسه ميکنند و سوال ميکنند که چرا وضع ما اينطور است؟ اين نسل اين تناقضات را نميپذيرد. خودش را از جوان اروپائى و آمريکائى کمتر نميداند. توقعش بالاست. در حالی که مثلا يک دانشجوی آلمانی از آخرین امکانات تحصیلی برخوردار است، از آزادى عمل برخوردار است، یک دانشجوی در ايران باید عليه جداسازی و علیه آپارتاید جنسی مبارزه کند. در حالی که یک دانشجو در سوئد با همکلاس زن خود دارد پروژهای درسی را به پیش می برد، زهرا دانشجوی پزشکی در کمیته منکرات همدان باید به جرم اینکه با پسری که چند ساعتی در پارک با هم بودند جانش گرفته شود!
بنابراین دانشجویان در ایران برای اینکه مثل هم نسل خود در اروپا و سایر کشورها زندگی کنند،  اولین مانعی را که باید از سر راه خود بردارند حکومت کاملا ارتجاعی اسلامى است که ابتدائی ترین حقوق آنها و ديگر شهروندان را زیر پا گذاشته است. برای همین تحقق خواستها با یک پاسخ قطعی روبرو است؛ مرگ رژیم اسلامی. این آن زمینه ها است. و موانع هم زيادند. جنبش دانشجوئی براى طرح حقوق ابتدائی و اعتراض برحقش پاسخى جز زندان و شکنجه و اعدام نگرفته است. پاسخش  اخراج و محرومیت اجتماعی بوده است. بنابرین خیلی طبیعی است که این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد. برای تغییر دانشجویان ناچارند به میدان بيايند و به ميدان آمدند. اگر بیائیم مبارزات چند ساله اخیر دانشجویان را با مبارزات قبلتر بررسی کنیم شاهد تحولات اساسی در این جنبش هستیم. سير رادیکاليزه شده در دانشگاه يک واقعيت غيرقابل انکار است. در کنار اينها افکارى نقد شد و کنار گذاشته شد. پتانسيل عظيم این جنبش آزاد شد. جهتگيريهايش تدقيق شد. سنت قديمى و محافظه کار  امکانگرائی حاشيه اى شد و مجددا آرمانگرائی جاى شايسته خود را پيدا کرد. اما هنوز تا تثبيت دستاوردها فاصله داريم. 

يک دنياي بهتر: در اين دوره کدام گرايشات سياسي در تحولات حاضر نقش تعيين کننده اي ايفا ميکنند؟ نقش و جايگاه گرايش راديکال - سوسياليست در ميان دانشجويان چيست؟ گرايش ملي  اسلامي و گرايش ناسيوناليستي چه نقشي در اعتراضات دانشجويي ايفا ميکنند؟
نسرین رمضانعلی: گرایش رادیکال و چپ دارد در دانشگاه به شکل علنی ابراز وجود می کند. اينجا دو نکته مطرح است: آیا توازن قوا عوض شده است که جنبش دانشجوئی در چند ساله اخیر با شعارهای رادیکالتر و چپ تر به میدان آمده است و مسئله بعدی آيا این جنبش آگاه تر از همیشه راه برون رفت را یافته است؟ پاسخ من اينست که زمينه رشد گرايش راديکال و کلا کمونيسم در ايران و دانشگاهها قوى است و روند اوضاع و مبارزه دانشجويان اين گرايش را به جلو ميراند. تا به داشنگاه مربوط است اين يک انتخاب سياسى آگاهانه و محصول يک دوره تلاش و پشت سر گذاشتن موانع است. اگر به بررسی این جنبش و گرایشات درون آن بپردازیم، ميبينيد گرایشی که بازدارنده است و در فکر اصلاح است را ميبينيد. گرايشى که افقش اينست که شاید بسیج دانشجوئی و کمیته انظباطی را بهتر کند و یا با کنار گذاشتن رئیس انتصابی دانشگاه و یا وزیر آموزش و پرورش شرایط را کمی بهتر کند. در اساس چهارچوب مسالمت آمیزی را می خواهد با رژیم اسلامی و قوانین اسلامی پيش ببرد و خود را با اين موجوديت در تناقض نمیبیند. سرکوب و کشتار و آپارتاید جنسی زیاد مشعله اساسی اش نیست. فکر می کند اگر اصلاحاتی صورت بگیرد به همه خواستهایش رسیده است. اينها يا مستقيما و يا غيرمستقيما در چهارچوب جناحها بازى ميکنند. این همان نیروی بازدارنده است که امروز گرايش چپ با ان تسویه حساب جدى میکند. اينها مکان سابق را ندارند اما هنوز هستند و چتر حکومتى به وجودشان و دوامشان کمک ميکند. در همین اعتراضات اخیر هم شاهد کشمکشهای این دو گرایش بودیم. در همين حرکت و اعتراض اخير اين جريان با رژیم اسلامی مشکلى ندارد به دانشجويان رادیکال و سوسیالیست حمله کردند و بيشرمانه پلاکاردى که بر روی آن "سوسیالیسم یا بربریت" بوده است را پاره کردند.  
گرايش ديگر ناسيوناليسم است. قبلتر اين گرايش بيشتر حول شعار رفراندم جمع ميشد. حالا سرود اي ايران را ميخواهد به اعتراضات الصاق کند. گرایش ناسیونالیستی اساسا وزنه ای در جنبش دانشجوئی  در سطح سراسری ندارد. در سطح محلی و بيشتر شاید در شهرهای کردستان ما بعضا شاهد تحرک و حضور این گرایش هستيم. اين گرايش خود را با همراهى نکردن با اعتراضات سراسرى و در حالت افراطۍ آن با تمايلات قومى نشان ميدهد. خوشبختانه چپ و کمونیسم در کردستان خیلی قوی تر از ناسیونالیسم است. هیچکسی نمی تواند منکر قوی بودن چپ در جامعه کردستان باشد. اما ناسیونالیستهاى بی مایه هم بالاخره جنب و جوش دارند. نکته ای که حائز اهمیت است اينست که ما  شاهد هستیم که در مناسبتهائى مانند روزجهانی کودک، روز جهانی کارگر، روز جهانی زن، مبارزات همگام با مبارزات مردم سراسر ایران بوده است و اتفاقا دراین مبارزات بخاطر ویژگی جامعه کردستان، کمونیسم توانسته مهر خود را بر این جنبشها بزند. در دانشگاه هم اين روند کمابيش هست اما نه در سطح جنبشهاى ديگر. نکته ديگر اينست که امروز همین ناسیونالیستها اتفاقا در قالب همان گرایش ملی اسلامی ظاهر می شوند. اين گرايش پلاتفرم و حرفى براى دانشگاه ندارد. کارنامه اش براى چپ روشن است. اما به اعتبار يک سنت اجتماعى هست و دارد نفرت ميپاشد. در مواردى اين گرايش در تقابل با راديکاليسم آگاهانه از جانب حکومت تقویت می شود.

يک دنياي بهتر : اين اعتراضات کماکان فاقد يک رهبري منسجم تتبيت شده چپ و کمونيسم است. براي شکل دادن به چنين رهبري اي دانشجويان کمونيست کارگري چه بايد بکنند؟
نسرین رمضانعلی:  این یک ضعف اساسی در جنبش سرنگونی است که ما شاهدش هستیم. همین ضعف را می شود در جنبش برای آزادی زن دید. در جنبش کارگری دید. در سایر جنبشهای اعتراضی مشاهده کرد. باید روشن کنيم که نقش رهبران کمونیست و سوسیالیست در این دوره چیست و به طبع نقش حزب طبقه کارگر چیست؟ حزبی که پرچم مارکس و حکمت را برافراشته، چگونه امر سازماندهی و رهبری را پیش می برد و در عین حال این بخش از رهبران کمونیست و سوسیالیست را در راس مبارزات قرار می دهد و سازمان می دهد. تا به ما بعنوان حزب برميگردد باید وظایف تعریف شده را در مقابل فعالین و رهبران سوسیالیست قرار دهيم. موانع کارشان را رفع کنيم. در متن مبارزه و تلاش لحظه به لحظه و گام به گام همراهشان باشيم. براى سوالات و گره گاهها پاسخ داشته باشيم و در تامين رهبری و تعيين تاکتیک نقش شايسته مان را ايفا کنيم.
تا به سوال شما مربوط ميشود دانشگاه امروز نياز به تشکل علنى و توده اى دارد. چپ در قامت اجتماعى بايد حزف روشن و همه پسند و با اتوريته بزند. روشهاى فرقه اى و ايدئولوژيک را کنار بگذارد و صلاحيت رهبرى خود را اثبات کند. گرايش سوسياليستى در دانشگاه تنها زمانى ميتواند رهبر بلامنازع اعتراض دانشجويان شود که به سوالات گرهى در اين جنبش پاسخ دهد. نوع تشکل، تضمين دخالت توده اى دانشجويان در آن، به جلو صحنه فرستادن مرتب صف رهبران دانشجويان، تعريف لولاهاى اتحاد با جنبشهاى اجتماعى و برابرى طلب جامعه، گرفتن نيرو از جامعه و متقابلا برافراشتن پرچم اعتراض جامعه، مقابله فکرى با گرايشات ارتجاعى و بازدارنده و سرکوبگر، جارى کردن سنتهاى اعتراض توده اى و راديکال، فهميدن و جاانداختن مرز فعاليت علنى و راديکال و نيافتادن در چاله قانونگرائى و آوانتوريسم ... از جمله مسائلى هستند که رهبرى گرايش چپ و کمونيستى را تامين و تثبيت ميکند. بايد به اين فکر کرد که چگونه نسلى جديد از رهبران کمونیست و سوسیالیست را پرورش داد. آکسيون و تظاهرات البته خوب است اما اگر نتوانيم توده چند ده هزار نفرى دانشجو را بميدان بکشيم، اين جنبش تحليل ميرود. اگر نگاهی کوتاه به تمامی اطلاعیه ها در مورد اعتراض اخير بیندازیم، همه از رادیکالیسم و شعارها و پلاکارتها می گوئیم. گفتن حقيقت خيلى خوب است اما یکی از ما گفت اعتراضی که بیش از 4 سال به طول انجامید چرا فقط 500 يا زير 1000 نفر شرکت داشتند در حالی که فکر کنم همزمان چند هزار دانشجو در دانشگاه بود. بنظر من نقش رهبران چپ و سوسیالیست در راس این مبارزات کليدى است. ما بايد سياست گسترش این مبارزات را در ابعادی اجتماعی و سراسری در دستور بگذاریم. بايد یک شکل و سبک  نو را به مبارزات هماهنگ بدهیم. يک ريشه پراکندگی در میان گرایش رادیکال و سوسیالیستی بخشا بر می گردد به همان نقدی که خود ما قبلا و بکرات در چند ماه اخیر بحث کردیم. سکتاریسم و فرقه گرائی و بازتاب این گرایش در میان فعالین  کمونیست و سوسیالیست گاها به نوعی عدم حضور در این مبارزات منجر شده است. اين معضل را ما بايد حل کنيم. من فکر می کنم رهبرانی که نبضشان با نبض ما بزند و تصویرشان با تصویر ما یکی باشد، در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری سوسیالیستی  باید خیلی آگاهانه تر به پیشواز اجتماعی تر کردن این جنبشها بروند. اين حکم براى همه جنبشهاى پيشرو در ايران صادق است. امروز باید اجتماعی کردن مبارزات و تقویت جنبشی که رژیم اسلامی و ارتجاع را نمی خواهد و تشنه آزادی و برابری است را در اولويت قرار دهيم.  

يک دنياي بهتر : شانزده آذر در راه است؟ آيا اعتراضات را ميتوان به شانزده آذر متصل کرد؟ رئوس خطوط سياسي مورد نظر شما براي برگذاري يک شانزده آذر موفق و گسترده و راديکال چه هستند؟
نسرین رمضانعلی:  فکر می کنم 16 آذر امسال می تواند گسترده تر از 16 آذر پارسال باشد. پارسال گامهای مهمی این جنبش به جلو گذاشت. قبل از هر چیز سراسری بودن و برگزاری شايسته این روز بود. باید این را اضافه کرد که رژيم قبل از 16 آذر سال گذشته سرکوبها را آغاز کرد. صدها دانشجو دستگير و احضار و زندانی و اخراج و تعلیق شدند. دهها روزنامه دانشجوئی توقیف شد و دانشگاه را عملا پادگان کردند. اما همه اینها مانع از تجمع دانشجویان نشد. مانع این نشد در حضور خود احمدی نژاد عکس اش را به آتش بکشند. بنابراین این مبارزات عليرغم سرکوبها کماکان در جریان بوده است. روزی نبوده ما شاهد اعتراضات دانشجویان نباشیم. بنابرین همین چند قلم که اشاره کردیم کافی است برای اینکه متوجه شویم که نه دستگیری، نه اخراج، نه توقیف نشریات دانشجوئی، و نه پادگان کردن دانشگاه نمی تواند مانعی برای برگزاری ١۶ آذر باشد. اما هشیاری و سازماندهی و رهبری حساب شده را نیز می طلبد. پارسال تقریبا بیانیه ای به تصویب رسید برای سراسری برگزار کردن این روز و سال گذشته در تعدادی از دانشگاهها برای اولین بار بود که ١۶ اذر را برگذار می کردند. بنابراین یکی از اقدامات که در دستور است، تصويب بیانیه مشابهی در سطح دانشگاههای سراسر کشور است.  شعارها و خواستهای دانشجویان بايد سراسری باشد تا هويت مستقل و انقلابى شان را معرفى کند. تلاش برای به میدان آوردن در ابعادی خیلی بزرگتر و توده اى تر دانشجویان بايد در دستور گذاشته شود. با توجه به فضاى موجود در دانشگاهها و با توجه به تحرک سياسى کارگران در جامعه، انتظار اينست که امسال جنبش دانشجوئی خیلی قوی تر به میدان خواهد آمد.
امروز در دانشگاه و بويژه در ميان گرايش چپ و سوسياليست اين جا افتاده است که جنبش دانشجوئى يک صنف نيست، بلکه يک تريبون خواستهاى جامعه و جنبشهاى اجتماعى است. وقتى دانشجو از جنبش کارگرى بدرست حمايت ميکند و يا جنبشهاى برابرۍ طلب را گوشه اى از اردوى آزادى و برابرى ميداند و مورد حمايت قرار ميدهد، متقابلا بايد رسما از جامعه و ديگر جنبشها بخواهد که مورد حمايتش قرار ذهند. بحث برسر يک "معامله پاياپاى" نيست. بحث برسر تحکيم و شکل دادن به نقد راديکالى است که پرچم آن در هر سنگر و جنبش اجتماعى به يک زبان و با يک توقع سخن بگويد. همينطور بايد تلاش کرد در این روز خانواده های دانشجویان فرزندان خود را در میدان تنها نگذارند. روز 16 آذر بايد ثقل را در دانشگاهها گذاشت. مراسمها آنجاست. اما باید دانشگاهها را با خیابانها وصل کرد و وصل کردن خيابان با دانشگاه؛ از طريق حمایت جنبش کارگری، جنبش زنان، و جنبشهای اعتراضی دیگر صورت ميگيرد. هم اکنون تلاشهاى مختلفى در جريان است. تهيد و احضار و غيره هم طبق معمول هست. يک سياست هوشيارانه ميتواند باعث شود که اينها نتوانند کوچکترین مشکلى در امر سازماندهی سراسرى 16 آذر بوجود بیاورند. انتظار اينست که پيامهاى گرم حمايتى يکى پشت سر ديگرى صادر شوند. کارهای بزرگی پیش روی جنبشمان و حزبمان است. تامين سازماندهی و رهبری وظيفه فورى ما در تمام سطوح است. باید همه آستین ها را بالاتر بزنیم و کمربندها را محکمتر ببندیم.*